در این قسمت آیاتی از قرآن که مرتبط با آسمان و ستاره شناسی هستند درج گردیده است.امید است با یاری وهمت خوانندگان عزیز روز به روز بر محتوای آن بیافزاییم.در صورتیکه مطالب مکمل یا تصحیح کننده مطالب کنونی در اختیار دارید با ما در میان بگذارید تا به نام خودتان در سایت در دسترس عاشقان قرآن و معرفت قرار دهیم.
«وَالشَّمس تَجری لِمُستَقَر لَها ذلِکَ تَقدیر العَزیز العَلیم»
وخورشید (نیز برای آنها آیتی است) که پیوسته به سوی قرارگاهش در حرکت است. این تقدیر خداوند قادرو داناست.
این آیه بوضوح حرکت خورشید را بطور مستمر بیان میکند اما در اینکه منظور از این حرکت چیست، مفسّران بحثهای فراوان دارند.
گروهی آنرا اشاره به حرکت ظاهری خورشید برگرد زمین میدانند که این حرکت تا پایان عمر خورشید (قرارگاه) ادامه دارد.
بعضی دیگر آنرا اشاره به میل خورشید در تابستان و زمستان به سوی شمال و جنوب زمین دانستهاند؛ زیرا میدانیم خورشید از آغاز بهار از خط اعتدالی به سوی شمال متمایل میشود و تا مدار 23 درجه شمالی پیش میرود و از آغاز تابستان به عقب باز میگردد تا در آغاز پائیز باز به خط اعتدالی میرسد و همین خط سیر را تا آغاز زمستان به سوی جنوب ادامه میدهد و از آغاز زمستان بسوی خط اعتدال حرکت میکند و در آغاز بهار به آن میرسد. البته تمام این حرکات در واقع ناشی از حرکت زمین و تمایل محور آن نسبت به سطح مدارش میباشد هرچند در ظاهر و از دید ناظر زمینی، مربوط به حرکت خود آفتاب است.
بعضی دیگر آنرا اشاره به حرکت وضعی آفتاب (کرهی خورشید) دانستهاند. زیرا همانطور که می دانیم خورشید به دور خود نیز گردش میکند.
معنی دیگر قرارگاه شاید همان مراحل عمر خورشید باشد؛ چون همانطور که خورشید در سحابی بوجود آمده در نهایت امر به یک سحابی تبدیل خواهد شد.
آخرین و جدیدترین تفسیر برای آیهی فوق این است که حرکت خورشید با مجموعهی منظومه شمسی در وسط کهکشان ما به سوی یک سمت معین و ستارهی دور دستی که آنرا ستاره «وگا» نامیدهاند میباشد.
در تعبیرات این آیه اشارهی است پرمعنی به نظام سال شمسی که از حرکت خورشید در برجها حاصل میگردد. نظامی که به زندگی بشر نظم و برنامه میدهد و جنبههای مختلف آنرا تنظیم میکند.
«وَالقَمَر قَدَّرْناهُ مَنَازِلَ حَتَّی عادَ کَالعُرجُونِ القَدِیم»
و برای ماه منزل گاههایی قرار دادیم (و به هنگامی که این منازل را طی کرد) سرانجام بصورت شاخهی کهنه (قوسی شکل و زرد رنگ) خرما در میآید.
منظور از منازل همان منزلگاههای بیست و هشت گانهای است که ماه قبل از «محاق» و تاریکی مطلق طی میکند. زیرا هنگامیکه ماه، سی روز تمام باشد تا شب بیست و هشتم در آسمان قابل رؤیت است ولی در شب بیست و هشتم بصورت هلال بسیار باریک زرد رنگ و کم نور و کم فروغ در میآید و در دو شب باقیمانده قابل رؤیت نیست که آنرا «محاق» مینامند البته در ماههایی که بیست و نه روز است تا شب بیست و هفتم معمولاً ماه در آسمان دیده میشود و در دو شب باقیمانده محاق است. این منزلگاهها کاملاً دقیق و حساب شده است بطوریکه منجمان از صدها سال قبل میتوانند طبق محاسبات دقیقی که دارند، آنرا پیش بینی کنند.
در آغاز ماه نوکهای هلال رو به طرف راست و یا بالا است و تدریجاً بر حجم ماه افزوده میشوده تا هفتم که نیمی از دایرهی کامل ماه آشکار میشود و باز بر آن افزوده میشود تا چهاردهم که بصورت بدر کامل میشود. تا بیست و یکم که باز به صورت نیمدایره در میآید، همچنین از آن کاسته میشود تا شب بیست و هشتم که بصورت هلال ضعیف کمرنگی در میآید که نوکهای آن بطرف چپ و یا پایین است.
و از همین جا مفهوم تعبیر «کالعرجون القدیم» روشن میشود. زیرا «عرجون» بطوریکه غالب مفسران گفتهاند، آن قسمت از خوشهی خرماست که به درخت اتصال دارد.
توضیح اینکه خرما بصورت خوشه بر درخت ظاهر میشود. پایهی این خوشه بصورت چوبی قوسی شکل و زرد رنگ است و نوک آن مانند جاروست و دانههای خرما همچون دانههای انگور به نخهای آن متصل اند. هنگامیکه خوشهی نخل را میبرند، آن پایهی قوسی شکل بر درخت باقی میماند که وقتی می خشکد و پژمرده میشود، کاملاً به هلال قبل از محاق میماند. زیرا همانگونه که هلال آخر ماه که در جانب شرق آسمان نزدیک صبحگاهان ظاهر میشود خمیده و پژمرده و زرد رنگ است. عرجون قدیم نیز همینطور است و توصیف آن به قدیم اشاره به کهنگی آن است زیرا هر قدر این شاخة کهنهتر میشوند، باریکتر و پژمردهتر و رنگ پریدهتر میشوند وشباهت بیشتری به هلال آخر ماه پیدا میکنند.
«الا مَنْ خَطِفَ الْخَطفَةَ فَاَتبَعهُ شهابٌ ثاقِب»
مگر آنهایی که در لحظهی کوتاه برای استراق سمع به آسمان نزدیک میشوند که شهاب ثاقب آنها را تعقیب میکند.
در آیههای قبلی این سوره توضیح میدهد که «آسمان را با ستارگان تزئین کردیم و آنرا از هر شیطان خبیثی حفظ کردیم و آنها نمیتوانند به سخنان فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند و هرگاه چنین بخواهند از هر سو هدف تیرها قرار میگیرند؛ آنها به شدت به عقب رانده میشوند و برای آنها عذاب دائم است.
«خطفه» یعنی چیزی را به سرعت ربودن
«شهاب» در اصل به معنی شعلهای است که از آتش افروخته زبانه میکشد و به شعلههای آتشینی که در آسمان بصورت خط ممتد دیده میشود نیز میگویند. میدانیم اینها ستاره نیستند بلکه شبیه ستارگان هستند. در واقع آنها قطعه سنگهای کوچکی هستند که در فضا پراکندهاند و هنگامیکه در حوزه جاذبه زمین قرار گیرند به سوی زمین جذب شوند و بر اثر سرعت و شدت برخورد آنها با هوای اطراف زمین (جو) مشتعل و برافروخته میشوند.
«ثاقب» به معنی نافذ و سوراخ کننده است گوئی بر اثر نور شدید صفحه چشم را سوراخ کرده و به درون چشم انسان نفوذ میکند و در اینجا اشاره به این است که به هر موجودی اثابت کند آنرا سوراخ کرده و آتش میزند.
به این ترتیب دو گونه مانع در برابر نفوذ شیاطین به صحنهی آسمان وجود دارد:
مانع اول طرد از هر جانب است که ظاهراً آن نیز بوسیله «شب» صورت میگیرد.
مانع دوم عبارتست از نوع خاصی از شهاب که «شهاب ثاقب» نامیده میشود و در انتظار آنهاست که گاه و بیگاه خود را به ملأ اعلی برای استراق سمع نزدیک میکنند و مورد اصابت آنها قرار میگیرند.
نظیر همین آیه در آیات 17 و 18 سورهی حجر و در آیهی 5 سورهی ملک آمده است که این آیات را نیز مورد بررسی قرار خواهیم داد.
«انّا زَیَّنا السَّماء الدُّنیاء بِزینه الکَواکِب»
ما آسمان پائین را با ستارگان تزئین کردیم.
در این آیه میگوید «آسمان پائین را با کواکب تزئین کردیم» در حالیکه فرضیهای که در آن زمان بر افکار دانشمندان حاکم بود میگفت فقط آسمان بالا، آسمان ستارگان ثابت است (آسمان هشتم طبق فرضیه بطلیموس) ولی چنانکه میدانیم بطلان این فرضیه اثبات شده و عدم پیروی قرآن از فرضیه نادرست مشهور آن زمان خود معجزه زندهای از این کتاب آسمانی است.
نکته جالب دیگر اینکه از نظر علم امروز مسلم است که چشمک زدن زیبای ستارگان بخاطر قشر هوایی است که اطراف زمین را فرا گرفته و آنها را به این کار، وا میدارد و این، با تعبیر «السماء الدنیا» (آسمان پائین) بسیار مناسب است اما در بیرون جو زمین، ستارگان خیره خیره نگاه میکنند و فاقد تلألو هستند.
«وَالشَّمس وَ ضُحها وَ القَمَر اِذا تَلها»
به خورشید و گسترش نور آن سوگند و به ماه در آن هنگام که بعد از آن در آید
«خورشید» مهمترین و سازندهترین نقش را در زندگی انسان و تمام موجودات زنده زمینی دارد. علاوه بر اینکه منبع نور و حرارت است و این دو از عوامل اصلی زندگی انسان به شمار میروند، منابع دیگر حیاتی نیز از آن مایه میگیرند. وزش بادها، نزول بارانها، پرورش گیاهان، حرکت رودخانهها و آبشارها و حتی پدید آمدن منابع انرژی را همچون نفت و زغال سنگ هرکدام اگر درست دقت کنیم، بصورتی با نور آفتاب ارتباط دارد. بطوریکه اگر روزی این چراغ حیاتبخش خاموش گردد، تاریکی و سکوت و مرگ همه جا را فرا میگیرد.
«ضحی» در اصل به معنی گسترش نور آفتاب است و این در هنگام است که خورشید از افق بالا بیاید و نور آن همه جا را فر گیرد. سپس به آن موقع از روز «ضحی» گفته میشود.
در آیهی بعد به ماه قسم میخورد هنگامی که پشت سر خورشید در آید. چنانکه بعضی از مفسران اعلام کردهاند اشاره دارد به ماه در هنگام بدر کامل؛ یعنی شب چهارده. زیرا ماه در شب چهاردهم تقریباً مقارن غروب آفتاب سر از افق مشرق بر میدارد و چهرهی پر فروغ خود را ظاهر میکند و سلطهی خویش را بر آسمان تثبیت میکند و چون از هر زمان جالب تر و پرشکوهتر است، به آن سوگند یاد شده.
«النَّجمُ الثّاقِبُ»
ستاره ای درخشان است
در ابتدای سوره میگوید (و السماء و الطارق) قسم به آسمان و کوبندهی شب. در این آیه طارق را تفسیر میکند و میگوید این مسافر شبانه همان ستارهی درخشانی است که بر آسمان ظاهر میشود و بقدری بلند است گویی میخواهد سقف آسمان را بشکافد و سوراخ کند. و نورش بقدری خیره کننده است که تاریکیها را میشکافد و به درون چشم آدمی نفوذ میکند. (ثقب به معنی سوراخ کردن) در اینکه آیا منظور ستارهی معینی است مانند ستارهی ثریا (از نظر بلندی و دوری در آسمان) یا ستارهی زحل یا شهاب (از نظر روشنایی خیره کننده) و یا اشاره به همهی ستارگان است، تفسیرهای متعددی وجود دارد.
ولی با توجه به اینکه در آیهی بعدی آنرا به نجم ثاقب تفسیر کرده، معلوم میشود منظور هر ستارهای نیست. بلکه ستارگان درخشانی است که نور آنها پردههای ظلمت را میشکافد و در چشم آدمی نفوذ میکند. در بعضی از روایات «النجم الثاقب» به ستارهی زحل تفسیر شده که از سیارات منظومه شمسی و بسیار پرفروغ و نورانی است. این معنی از حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده که در آن منجمی از حضرت سؤال کرد که منظور از «ثاقب» در این آیه چیست؟ فرمود ستاره(سیاره)ی زحل است که طلوعش در آسمان هفتم است و نورش آسمانها را میشکافد و به آسمان پائین میرسد. لذا خداوند آنرا «نجم ثاقب» نامیده.
قابل توجه آنکه زحل آخرین و دورترین ستارهی منظومهی شمسی است که با چشم غیرمسلح دیده میشود و از آنجا که از نظر ترتیببندی کواکب منظومهی شمسی نسبت به خورشید در هفتمین مدار قرار گرفته، امام (ع) در این حدیث مدار آنرا آسمان هفتم شمرده. این ستاره(سیاره) ویژگیهایی دارد که آنرا شایستهی سوگند میکند. از یکسو دورترین ستارگان قابل مشاهدهی منظومه شمسی است و به همین جهت در ادبیات عرب گاه آنرا«شیخ النجوم» نیز مینامند. ستارهی زحل که نام فارسی آن کیوان است دارای حلقههای نورانی متعددی است که آنرا احاطه کرده است. حلقههای نورانی زحل که گرداگرد آنرا فرا گرفته از عجیبترین پدیدههای آسمانی است که دانشمندان نجوم، دربارهی آن نظرات گوناگونی دارند و هنوز هم پدیدهی اسرار آمیزی است.
((ءَأَنتُم أَشَدُّ خَلقاً أَمِ السماءُ بنئها* رَفَعَ سَمکَها فَسَوّئها* وَ أَغطَشَ لَیلَها وَ ءأخرَجَ ضُحئها))
آیا آفرینش شما مشکل تر است یا منظومه شمسی؟جوانب آن را بهم آورده غلظت آنرا بالا برد و آنرا ساخت و شب و روز را برای آن درست کرد!
واژه «سَـمْـک» به معنی: غـلظت و تراکم و کـلـفــتیِ بهـم برآمده است. یعنی جمع و جور و کلفـت و متراکم شده. و واژه «رَفَعَ» در آیه نیز به معنی: "بالا بردن و افزایش دادن" است که از معانی آن است.
((بَدیعُ السَّماوات و الأَرض))
زمین و سیارات را نوآوری نمود.
نکات دو آیه بالا:
1. بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن.
2. مرده بودن و دوباره پا گرفتن منظومه شمسی.
3. درست کردن شب و روز برای منظومه شمسی.
1ــ بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن:
مـنـظـومـه شمسی ما که حدوداً 5 میلیارد سال عمر دارد در ابـتدا ابر بوده که شامل دود و گاز و خاکستر و غبار و برخی عناصر بوده، و در فضای منظومه شمسی پراکنده بوده است. بعد بادی که ظاهراً مـوج ناشی از انـفـجار سـتـاره ای بـوده ابعاد و جوانب آن را بهم آورده و مـنـظـومـه شـمـسی بصورت یک دیسک در آمده بوده که بدور خود می چرخیده است. بعد در قـسـمـت مرکزی آن ابر که کلفـت تر بوده، نـیروی جاذبه مـواد بیشتری را جـذب نـمـوده و در آن ناحیه متراکم گرمای لازم برای ایجاد واکنشهای هسته ای فراهم گشته و خـورشـیـد شکـل گرفـتـه است. و در اطراف آن حـلـقـه هـای دیگری از گاز و غـیره به چرخش در آمده که رفـته رفـته به کره های بزرگتری تبدیل شده اند که همان سیارات فعلی منظومه شمسی باشند. (در رابطه با پیدایش منظومه شمسی چندین نظریه وجود دارد و ما طبعاً آنکه با آیات قرآن می خواند را می گیریم).
در سوره انبیاء آیه 56 می خوانیم: «رَبُّـکُـمْ رَبُّ السَّـمـواتِ وَ الْاَرْضِ الـَّـذی فـَطـَرهُـنَّ = آفریدگار شـما آفریدگار سیارات و زمین است که آنها را از درون (از مرکز) درست کرد»! « فـطـر» از جمله به معنی: "از درون و مرکزیت خود برآمدن، شکل گرفـتن، و درست شدن" است. هر کره ای نیز وقتی می خواهد درست بشود، در ابتدا در مرکز آن نیروی جاذبه آغاز به جذب مواد بدور خود می کند و رفته رفته بزرگ و بزرگ تر مـی شود و به این شکـل کره شکل می گیرد.
2ــ مرده بودن و پا گرفتن منظومه شمسی:
کسانی که به خدا معتقد نبوده و نیستند از جمله می گفـته اند و می گویند که: وقـتی مـا می میرویم دیگر زنده نمی شویم. خدا زنده نمودن موارد گوناگونی را در قرآن برای آنها مـثال زده است. در ایـنجا زنده نـمـودن مـنظـومه شمسی را مثال زده و گـفـته: آیا آفـرینش شما مشکـل تر است یا منظومه شمسی؟ این به این معنی است که مـنـظـومـه شمسی مرده بوده و دوباره به حیات و زندگی برگردانده شده است. و در آیه 101 سوره انعام نیز گفته که خدا بدیع زمین و سیارات است. بدیع بمعنی: نوساز، نوآور، نوین پرداز و مواردی از این قبیل است (هم خانواده واژه «ابداع» است). و این موضوع از جنبه ضمنی و تلویحی به این معنی است که زمین و سیارات پیش از این چیزِ دیگری بوده اند و وضعیت فعلی آنها، شکل نوآوری شده آنست. مـنـظـومـه شمسی در واقـع در اصـل جـرم و انرژی مربوط به لاشه یک ستاره بسیار بزرگ غول آسائی بوده که مرده و لاشه آن بصورت ابر در فضای مـنظومه شمسی پراکنده شده بوده است. و منظومه شمسی فعلی نوآوری آن است.
3ـــ درست کردن شب و روز برای منظومه شمسی:
منظور از شب و روز درست کردن برای منظومه شمسی شب و روز درست کردن برای سیارات آنست. و شب و روز در سیارات ناشی از گردش آنها بدور خود و وضعیت محور آن نسبت به خورشید است. وقتی محور سیاره به موازات خورشید قرار می گیرد با چرخش سیاره بدور خود باعث ایجاد شب و روز می شود. ولی در صورتی که محور زمین یا هر سیاره دیگری عمود بر خورشید قرار می گرفت شب و روز ایجاد نمی شد هر چند سیاره بدور خود نیز می چـرخید. مثلاً اگر قطب شمال زمین رو به خورشید می بود قطب شمال همیشه روز می بود و قطب جنوب همیشه شب، هر چند زمـیـن بدور خود نیز می چرخید. مطرح کردنِ "درسـت کـردن" شب و روز برای منظومه شمسی برای استدلال به حساب و کتاب داشتن و برنامه ریزی شده بودنِ ایجاد "شب و روز" در آنست. و این چیزی است که با عـلـم نجوم عـصر محمد کـه در آن زمین مرکز عالم بود و خورشید بـدور آن می چرخید نمی خواند. چون در صورت گردش خورشید بدور زمین ایجاد شب و روز امری طبیعی می نمود، ولی در صورت گردش زمین بدور خود و بدور خورشید است که در صورت قرار نگرفـتن درست محور زمین و سیارات نسبت به خورشید شب و روز در آنها ایجاد نخواهد شد.
((و لَقَدْ جَعَلنا فی السَّماء برُوجها وَ زیَّنها لِلنظرین* وَ حَفَظنها مِن کُلِّ شیطَنٍ رَّجیم*اِلّا مَنِ استَرَقَ السَّمعَ فَاَتَّبَعهُ شهابٌ مُبینْ))
و ما در آسمان کاخهای بلند برافراشتیم و آن را برای چشم بینایان عالم آراستیم، و آن را از هر شیطان رانده شده ای حفظ کردیم، مگر آن کس که استراق سمع کند که «شهاب مبین» او را تعقیب می کند (و می راند)
کلمه ی «بروج» جمع «برج» است که معنای آن کاخ و قصر است؛ و از منظر دیگر همان منازل 12گانه (یا 13گانه) ای است که منزلگاه خورشید و ماه و سایر سیارات منظومه ی شمسی است. از باب تشبیه می توان آن را به قصرهایی تشبیه نمود که سلاطین در نقاط مختلف کشور برای خود می سازند.
ضمیر«زیناها» به سماء برمی گردد مانند ضمیری که در «حفظناها» است و مقصود از زینت دادن آسمان برای ناظرین، همین بهجت و جمالی است که می بینیم؛ با ستارگان درخشنده و کواکب فروزانش که اندازه های مختلفی دارند که عقلها را حیران می کند. (خورشیدِ ما در بین ستارگان یک کوتوله ی زرد محسوب می شود). در قرآن این معنی چند مرتبه ی دیگر نیز تکرار شده است و همین تکرار مشخص می کند که خدای سبحان عنایت بیشتری به یادآوری آن دارد.
می توان «سماء» را در این آیه از لحاظ معنوی نیز تعمیم داد که کنایه از آسمان حق و ایمان و معنویت باشد که شیطان درصدد نفوذ به آن است.
پیدایش شهاب تنها در و زمین رخ می دهد و در خارج از جو پدیده ی شهاب وجود ندارد. در خارج از جو تکه های بسیار ریز سنگ (به اندازه ی دانه ی شن و بزرگتر) که به آنها شهابواره گفته می شود سرگردانند و زمانی که در دام گرانش زمین گرفتار آمده و با جو زمین برخورد می کنند و می سوزند و آتش می گیرند به آنها شهاب اطلاق می شود.
با توجه به قرائن و شواهد به نظر می رسد که منظور از آسمان همان آسمان حق و معنویت، و شیاطین همان وسوسه گران هستند که می کوشند به این آسمان راه یابند و استراق سمع کنند و به اغوای مردم بپردازند؛ اما ستارگان شهاب که همان رهبران الهی و دانشمندان باشند با امواج نیرومند علم و عملشان آنها را به عقب می رانند.
((وَالنَّجم اِذا هَوی))
قسم به ستاره چون فرود آید
مفسران برای نجم چند معنی بیان کرده اند.
یکبه معنای خود قرآن است؛ چون قرآن نیز برای مردم زمین نازل شد.
که ما آن را در شبی پربرکت نازل کردیم[11]
دومبه معنای ثریا ( خوشه ی پروینM45) است.
سومبه معنای تمام ستارگان است. هنگامی که ستارگان آسمان فرو می ریزند[12].
چهارم به معنای رجوم است که آنها همان ستارگانی هستند که شیاطین را رجم کرده و می رانند.
حضرت امام صادق(ع) می فرمایند: «مراد پنجم پیامبر اکرم (ص) است که شب معراج از ملکوت آسمانها فرود آمد.
در بعضی از برداشتها حتی از آن به خلافت و امامت امیرالمومنین علی (ع) نیز تفسیر شده است.
قرآن و نظرات علمی :
نظرات علمی در مورد عالم، زمین و ماده :
پیدایش جهان(فصلت11)، انبساط و گسترش عالم (ذاریات47)، اتحاد ویگانگی جهان و وجود آب در هر موجود زنده(انبیاء30)،حرکت هموار ومناسب زمین(ملک15) و (نمل88)، حرکت زمین به دور خود (فرقان46-45)، مسطح نبودن زمین(رحمن17)، بیضی شکل بودن تقریبی زمین(نازعات30)، (اعراف137) و(شمس6)، ناقص شدن کره ی زمین در هر دو قطب(رعد41)، کوهها عامل استحکام پوست زمین (نبأ7) ، قوه ی جاذبه (رعد2) و (لقمان10)، ، زوجیت یا وجود بارهای مثبت ومنفی در هرچیز(یس36)،(ذاریات49)و (رعد3)، نظریه ی نسبیت (حج47) (سجده5) و(معارج4)، اشاره به کوچکتر از ذره و در حقیقت مواد سازنده ی اتم(یونس61) و (سبأ3)، و.. .
نظرات علمی قرآن در مورد فضا ومسافرت به فضا:
تفاوت ستاره و سیاره (یونس5)و (فرقان61)، گردش خورشید،ماه،زمین وسیارگان در مدارهای مشخص (یس40-38) ،(انبیاء33) و(تکویر16-15)، پیش بینی مسافرت به فضا و عبور از جو (رحمن33) و (انعام125)، سقوط سنگهای آسمانی (رحمن35)، شهابها(جن8)، فقدان اکسیژن و هوا در ارتفاعات بالای جو(انعام125)، تسخیر کره ی ماه و احتمالاً خورشید(ابراهیم33)، مطالبی در مورد سیاره ی زهره (طارق3-1) وجود ساکنین دیگر در کرات آسمانی(شوری29) و.. .
لغت نامه ی قرآنی
« آیههایی از قرآن که در آن کلمهای «الشمس» بکار رفته است:
سورهی مبارکه بقره آیهی 258
سورهی مبارکه انعام آیهی 78
سورهی مبارکه انعام آیهی 96
سورهی مبارکه اعراف آیهی 54
سورهی مبارکه یونس آیهی 5
سورهی مبارکه یوسف آیهی 4
سورهی مبارکه رعد آیهی 2
سورهی مبارکه ابراهیم آیهی 33
سورهی مبارکه نحل آیهی 12
سورهی مبارکه اسراء آیهی 78
سورهی مبارکه مبارکه کهف آیهی 17
سورهی مبارکه کهف آیهی 86
سورهی مبارکه کهف آیهی 90
سورهی مبارکه طه آیهی 130
سورهی مبارکه انبیاء آیهی 33
سورهی مبارکه حج آیهی 18
سورهی مبارکه فرقان آیهی 45
سورهی مبارکه نمل آیهی 24
سورهی مبارکه عنکبوت آیهی 61
سورهی مبارکه لقمان آیهی 29
سورهی مبارکه فاطر آیهی 13
سورهی مبارکه یس آیهی 38
سورهی مبارکه یس آیهی 40
سورهی مبارکه زمر آیهی 5
سورهی مبارکه فصلت آیهی 37
سورهی مبارکه فصلت آیهی 37
سورهی مبارکه ق آیهی 39
سورهی مبارکه الرحمن آیهی 5
سورهی مبارکه نوح آیهی 16
سورهی مبارکه قیامه آیهی 9
سورهی مبارکه تکویر آیهی 1
سورهی مبارکه شمس آیهی 1
سورهی مبارکه انسان آیهی 13
« آیههایی از قرآن که در آن کلمهی «القمر» بکار رفته است.
سورهی مبارکه انعام آیهی 77
سورهی مبارکه انعام آیهی 96
سورهی مبارکه اعراف آیهی 54
سورهی مبارکه یونس آیهی 5
سورهی مبارکه یوسف آیهی 4
سورهی مبارکه رعد آیهی 2
سورهی مبارکه ابراهیم آیهی 23
سورهی مبارکه نحل آیهی 12
سورهی مبارکه انبیاء آیهی 23
سورهی مبارکه حج آیهی 18
سورهی مبارکه عنکبوت آیهی 61
سورهی مبارکه لقمان آیهی 29
سورهی مبارکه فاطر آیهی 13
سورهی مبارکه یس آیهی 39
سورهی مبارکه یس آیهی 40
سورهی مبارکه زمر آیهی 5
سورهی مبارکه فصلت آیهی 37
سورهی مبارکه فصلت آیهی 37
سورهی مبارکه قمر آیهی 1
سورهی مبارکه الرحمن آیهی 5
سورهی مبارکه نوح آیهی 16
سورهی مبارکه المدثر آیهی 32
سورهی مبارکه قیامه آیهی 1
سورهی مبارکه قیامه آیهی 9
سورهی مبارکه انشقاق آیهی 18
سورهی مبارکه شمس آیهی 2
سورهی مبارکه فرقان آیهی 61
« آیههایی از قرآن که در آن کلمهی «النجم» بکار رفته است.
سورهی مبارکه نحل آیهی 16
سورهی مبارکه نجم آیهی 1
سورهی مبارکه الرحمن آیهی 6
سورهی مبارکه طارق آیهی 3
« آیههایی از قرآن که در آن کلمهی «النجوم» بکار رفته است.
سورهی مبارکه انعام آیهی 97
سورهی مبارکه اعراف آیهی 54
سورهی مبارکه نحل آیهی 12
سورهی مبارکه حج آیهی 18
سورهی مبارکه صافات آیهی 88
سورهی مبارکه طور آیهی 49
سورهی مبارکه واقعه آیهی 75
سورهی مبارکه مرسلات آیهی 8
گرد آورنده مقاله:علی طوافی